وقتی رابطه تان تمام شده، اما احساستان نه... - مجله یک کامپیوتر

یک رابطه هر چقدر هم که بد باشد، پایان آن می تواند بی نهایت دردناک باشد، چون نشان دهنده از دست دادن است که نه تنها شامل از دست دادن طرف مقابل می گردد بلکه رویا ها و تعهدات و ... را نیز دربر می گیرد.

رابطه های رمانتیک با احساسات شدید و امید ها و آرزو های فراوان آغاز می شوند، اما وقتی به پایان می رسند چیزی جز ناامیدی و اندوه فراوان به جا نمی گذارند.

پایان دادن یک رابطه کار بسیار سختی است، چه با همسر باشد و چه با یکی از اعضای خانواده، رئیس، همکار و یا یک دوست. اما سخت تر از آن، چیزی است که بعد از پایان رابطه می آید؛ احساسات باقیمانده، تردید های رفع نشده و اضطراب های بی پاسخ همگی می توانند ذهن و روح ما را همچنان درگیر خود نمایند و مشغله های ذهنی تمام نشده ای باشند که به راحتی نتوانیم از دست شان خلاص شویم. پایان دادن یک رابطه شاید از دور و برای کسی که تجربه اش ننموده، ساده به نظر برسد، اما واقعا اینطور نیست.

پایان دادن یک رابطه می تواند خیلی چیز ها را بهم بریزد: روزمرگی ها و مسئولیت ها، وضعیت خانه و زندگی، روابط با خانواده و دوستان و حتی هویت. یک رابطه پایان یافته می تواند احساس ناامنی نسبت به آینده ایجاد کند و همه این تردید ها و ناشناخته ها می توانند بدتر از ماندن در یک رابطه نامناسب به نظر برسند.

کسی که رابطه ای را پایان می دهد انگار در پروسه ای بی نظم و آشفته قرار می گیرد که اگر دو قدم به جلو بردارد مجبور است باز یک قدم به عقب برگردد و هر جایی از این راستا، دچار مخمصه های طاقت فرسایی گردد.

این اختلال و نابسامانی و تردید ها به این معنی هستند که بازیابی روحی از یک جدایی یا هر رابطه ای که به پایان رسیده می تواند سخت و زمانبر باشد. اما چیزی که باید به یاد داشته باشید این است که همه این سختی ها قابل عبورند و شما باید بتوانید بعد از مدت کوتاهی به حس جدیدی از امید و خوشبینی دست پیدا کنید. خوشبختانه راه چاره هایی وجود دارد که با یاری آن ها می توانید از این بحران با آسیب های کمتری عبور کنید.

احساسات تان را آنالیز و شناسایی کنید

اغلب، قوی ترین احساسی که بعد از پایان یک رابطه خودنمایی می نماید، خشم و اندوه است و این احساسات می توانند در هم تنیده شده و توپ بزرگی از هیجانات منفی شکل دهند. شما باید برای آنالیز این احساسات وقت بگذاید، کلمات درست را برای بیان شان پیدا کنید و به خوبی شرح دهید کدام احساسات و افکار برای تان آزاردهنده اند و زجرتان می دهند.

از خود سوال های جورواجور بپرسید و احساسات تان را به چالش بکشید. شما باید به این احساسات توجه کنید و زخم های به جا مانده را ببینید تا بفهمید کدام قسمت از ماجرا بیشتر ناراحت تان می نماید. شما یک قهرمان یا موجودی فراتر از انسان نیستید که هیجانات منفی نداشته باشید. اما می توانید با این هیجانات کنار بیایید و بر آن ها غلبه کنید.

در خصوص احساسات تان حرف بزنید

حتی اگر برای تان سخت است در خصوص احساسات تان با دیگران حرف بزنید، باید راهی پیدا کنید که اندوه و ترس و اضطراب تان را با کسی در میان بگذارید. اگر بدانید افرادی هستند که نسبت به احساس شما آگاهند، کمتر احساس تنهایی می کنید و زودتر می توانید این مرحله را پشت سر بگذارید.

به خودتان یادآوری کنید که هنوز آینده وجود دارد

همه افراد در زمان ازدواج برای آینده خود برنامه هایی دارند و آرزو های خود را در قالب این برنامه ها جا می دهند. بعد از جدایی اصلا کار ساده ای نیست که این آرزو ها و برنامه ها را فراموش کنید، اما می توانید به خودتان یادآوری کنید که آینده همچنان وجود دارد و امید ها و آرزو های جدید در نهایت جایگزین خواهند شد.

پیدا کنید واقعا به چه چیزی احتیاج دارید

بعضی از افراد بعد از پایان یک رابطه می دانند دقیقا چه چیزی بیشتر از همه آزارشان می دهد، اما در چرخه ای از خود سرزنش گری گرفتار می شوند و با خود فکر می نمایند: هر اتفاقی که افتاده تقصیر من بوده، شاید سزاوار این بوده ام که همین طور با من رفتار گردد یا کنار گذاشته شوم، من دوست داشتنی نیستم، غیر قابل تحملم و .... این افراد در طوفانی از احساسات مرتبط با رابطه تمام شده گرفتار می شوند. این طبیعی است که بعد از پایان یک رابطه، احساس شکست کنید و آسیب پذیر شوید، اما باید بتوانید با کمترین احساس فرسودگی و ناامیدی از آن عبور کنید.

از خودتان بپرسید: بیشتر از همه به چه چیزی احتیاج دارم؟. پاسخ به این سوال نباید سطحی باشد، مثلا: یک دوست که با او به سفر بروم یا یک رئیس که ایده های من را بپسندد یا یک دوست که من را بخنداند. همچنین پاسخ شما نباید به رابطه ای که تمامش نموده اید ربط پیدا کند، مثلا: به کسی احتیاج دارم که مثل او با من حرف بزند یا کسی را می خواهم که مانند او تحسینم کند.

در عوض، شما باید احتیاج های عمیق تر خود را آنالیز کنید؛ شما به عنوان یک انسان به چه چیزی احتیاج دارید تا بیشتر رشد کنید؟. پاسخ به این سوال می تواند شامل این موارد گردد: من باید مهارت های به درد بخورتری کسب کنم، باید احساس کنم که مورد احترام هستم یا باید احساس کنم که قادرم خود واقعی ام را به دیگران نشان بدهم.

پایان رابطه تان را آنالیز کنید و ببینید چه چه چیز هایی از دست رفته است

در ادامه آنالیز احساسات تان باید نگاهی به پشت سرتان بیندازید و ببینید رابطه تان چگونه به پایان رسیده است و چه چیز هایی را از دست داده اید. خشم و اندوه تان را نادیده نگیرید. البته کنار آمدن با اندوه می تواند تا حدود زیادی گول زننده باشد و شما را در سیکلی معیوب گرفتار کند.

ما معمولا وقتی که دچار اندوه می شویم روی چیز های خوب تمرکز می کنیم: ما هرگز دیگر نمی توانیم آخر هفته ها دور هم جمع شویم و .... شما باید با این افکار و احساسات خداحافظی کنید. یکی از دلایل اینکه افراد نمی توانند پروسه اندوه و غصه خوردن را تمام نمایند، آرزوها، رویا ها و خاطرات زیادی است که وجود دارد.

با آدم هایی که حمایت تان می نمایند و به شما انرژی می دهند بیشتر وقت صرف کنید

هوشمندانه انتخاب کنید که با چه افرادی بیشتر وقت صرف کنید. دوروبرتان را با آدم های مثبتی که به شما گوش می دهند و برای تان ارزش قائلند پُر کنید. شما احتیاج دارید بدون اینکه احساس کنید مورد قضاوت و انتقاد قرار می گیرید یا کسی به شما دستور می دهد، آزادانه حرف بزنید.

همانطور که گفتیم با پرسیدن سوال های اساسی در خصوص احساسات و چیز های از دست رفته می توانید آن ها را معین نموده و راحت تر از آن ها فاصله بگیرید. البته این پرسش و پاسخ ها ساده نیستند و کشف خود سوال و سپس جواب دادن به آن ها ممکن است به زمان و کوشش زیادی احتیاج داشته باشد، اما بخش بسیار مهمی از التیام روح بعد از پایان یک رابطه است. یک انسان برای اینکه سالم زندگی کند و از روزمرگی های خود لذت ببرد باید هیجانات سالم و مثبت را تجربه کند. احساسات منفی خود را بفهمید، بروز دهید و کنار بگذارید!

منابع: ideas.ted، helpguide

pariha.com: پریها مجله گردشگری، خبری، موفقیت، آشپزی و سرگرمی میباشد.